فرانسیس سیموویتز مشاور استارتآپ، مدیر ارشد اجرایی و مدیر عامل شرکت NUMA که یک بنگاه بزرگ آموزشی برای مدیران استارت آپ و کارآفرینان است به مهارتهای فروش در کسب و کار بیش از هر چیز دیگری اهمیت می دهد و معتقد است رابطه موفقیت در کسب و کار و مهارت های فروش بسیار نزدیک و تنگاتنگ است و در ادامه نظرات او درباره مسیر رسیدن به موفقیت را می خوانیم.
۱. آگاهی از امکان رسیدن به موفقیت
مشخص کردن لحظهای در روزهای نخست که به آگاهی از امکان رسیدن به موفقیت دست یافتیم، کمی دشوار است؛ زیرا در آن زمان، آنقدر به دنبال بقا و تثبیت جایگاه بودیم که موفقیتها آنچنان به چشم نمیآیند.
سال گذشته در یک ماه، بالاخره پس از تلاشهای بسیار توانستیم بزرگترین معاملهای را انجام دهید که پیش از آن هرگز تجربهاش را نداشتیم؛ و این اتفاقات چندین هفته پشت سر هم تکرار شد. لحظهای که از حالت فروش سر به سر به حالت سودده رسیدیم، لحظهای بود که فهمیدم میتوانیم موفقیت را حس کنیم و آن را ادامه دهیم.
۲. تعریف موفقیت
تعریف موفقیت برای هر آدم متفاوت است. از نظر من، موفقیت مقصد نیست، بلکه مسیری است که روی آن در حال حرکت هستم، و احساس آزادی برای ساختن و توسعهی آن است.
پیش از این حرفهی دیگری داشتم، و در آن هنگام، هرگز فکر نمیکردم بتوانم در چنین مسیر درستی قرار بگیرم. رسیدن به یک عملکرد خوب در کار، عشق به کار، و رسیدن به نتایج منصفانه در برابر تلاشها همگی به من نشان میدهند در مسیر موفقیت قرار دارم.
۳. چه وقت موفقیت در تضاد با زندگیتان قرار میگیرد
برای رسیدن به موفقیت در کار خیلی چیزها را قربانی کردم. رسیدن به موفقیت یکی از دلایل طلاقام بود. شوهرم بیشتر از من پول در میآورد، وی از من میخواست شغلام را رها کنم و بچهدار شوم، ولی احساس میکردم نمیتوانم یا نمیخواستم پیش از آنکه به جایگاه دلخواهام برسم – به کسی تبدیل بشوم که بتوانید آیندهی درخشانی برای فرزندم بسازم – مادر شوم.
زندگی چیزی است که من باید به شکل فعال روی آن کار کنم، و فقط من همین امسال توانستم به شکل ارادی چیزهایی نظیر سرگرمیها و سایر علاقهمندیهایام را در اولویت قرار دهم؛ البته، همین کار هم کمی برایام سخت بود. من خیلی جاهطلب هستم.
۴. برداشت دیگران از موفقیت شما چیست
مادربزرگ و پدربزرگام سر از کارم در نمیآورند و به شکل باورنکردنی گیج شدهاند. من همچنین، در استارتآپها نیز کار میکنم؛ میزان درآمدم در این استارتآپها همیشه به خوبی درآمدم از سایر مشاغل نیست. از طرف یکی از ۱۰۰ شرکت برتر مجلهی فورچون پیشنهاد قابل توجهی به من شد؛ با قبول این پیشنهاد میتوانستم پول بیشتری نسبت به الان در بیاورم، ولی خودم انتخاب کردم که نقش رهبر یک سازمان را داشته باشم و در عوض کسب یک درآمد فوری ولی متوسط بتوانم کسب و کار خودم را خلق کنم.
این تصمیم باعث تعجب بسیاری از دوستان و اعضای خانوادهام شد؛ این آدمها موفقیت را فقط در پول و سود مالی میبینند. من همیشه در هر مرحله از زندگی حرفهام، فرصتهای مناسب را به پول ترجیح دادهام؛ این انتخاب، در نهایت باعث میشود به چیزهایی دست پیدا کنم که از تصمیم خود راضی باشم.
از نظر من، این مسیر رسیدن به موفقیت است.
۵. انگیزه برای موفقیت
به نظر من، صلاحیت و مهارت اصلی من فروش است، و مهارتهای فروش برای رهبری یک سازمان یا برای مدیریت یک شرکت ضروری است.
نخستین رئیس من در نقش یک فروشنده عقیده داشت فروشندگان بزرگ احساس خلاء و نیاز را درک میکنند یا علاقهی ذاتی به بهبود وضعیت اطرافشان دارند. این احساس عملا تا حدودی در بسیاری از فروشندگان وجود دارد، ولی من واقعا به تاثیر آن در عملیات فروش اهمیت میدهم.
من عاشق این هستم که شاهد خلق چنین فرصتهایی باشم، یا ببینم دیگران حرفهای را میآموزند و در آن رشد میکنند. همچنین، من به عنوان یک زن مطلقه قویا احساس قدرت میکنم، و هرگز دوست ندارم فکر کنم که برای مراقبت از خود به کمک و تکیه بر یک مرد نیاز دارم.
من برای ایجاد کسب و کار و زندگی کردن به روش دلخواهام به آزادی نیاز دارم، و همین مسئله هر روز به من انگیزه میدهد.